سما

سما

چشم از آسمان بر نمیدارم، چیزی در زمین چشمم را نگرفت
سما

سما

چشم از آسمان بر نمیدارم، چیزی در زمین چشمم را نگرفت

بالحجّة


چقدر خوب شد، آری، نگاهتان به من افتاد

 همان دقیقه که چشمم، درست، کنجِ گوهرشاد

 بدون وقفه به باران، امانِ گریه نمی داد

هزار تکه شد این من، به لطفِ آینه هایت

 چنان که باید و شاید، غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت، در این سفر نرسیده ست

من این نگاهِ عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟


<برقعی>

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد