وقتی نظر تی. اس.الیوت را راجع به "distance perspective "میخوندیم ، ذهنم همش پی کلمه " تشبث " میگشت...
keep urself away from all others, be aware of them but do not repeat them . stop being united with which was previous.so do not judge
برایم مسجل شده بود که در آن دوره زندگی ام او کسی نیست که من میخواهم، من کسی هستم که او میخواهد و در به در دنبال این است که من را اسیر و رام خودش کند/ از اسارت بیزارم/ دنبال بهانه ای میکشتم که به غار تنهایی ام پناه ببرم/ اما این دختر مهربان است، خوشگل هم/ با یانوشکا میتوانستم خودم باشم حتی اگر اسب باشم، ژاله اما رامم میکرد/ من عشق میخواستم و او زندگی کردن با من را
میدانم که همش زیر سر آن دختر پیانیست است که قابت را دزدیده/ من ده سال منتظرت بودم بی انصاف/ اگر قدم به بلندی او نیست میتوانم کفش پاشنه بلند بپوشم عباس/ پیانو زدن یاد میگیرم
از سفر بیزارم/ چرا یاد نگرفتم نه بگویم/ تو فکر میکنی وقتی برگردی باز هم همین آرامش و گوشه خلوتت را داری/ اگر یک بار دیگر زندگیت بیفتذ توی تلاطم و همه چیز زیر و رو شود چه میکنی؟
بوی ماندگی سیگارخیلی وحشتناک است/ اجازه نداری اینجا سیگار بکشی/ چرا ترک نمیکنی/ میرزا عبد اله یک چک میخواباند زیر گوشم, سیگارم پرت میشد توی خیسی پیاده رو
ادامه مطلب ...نیا باران!!!
زمین جای قشنگی نیست؛که گل در عقد زنبور است، اما یک طرف سودای بلبل؛ یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست میدارد...
*اللهم عجل لولیک الفرج*