-
ج م ع ه
جمعه 20 دی 1392 22:54
مگر قرار نبود بیایی؟! :( امشب میرم دانشگاه تا انصراف بدم. در این شهر و این زمانه هر چه بیشتر خودم را از هیاهو کنار بکشم بهتر است. بیا و رو راست بگو ما میبینیم آمدنتان را؟ و میچشیم زندگی در زیر سایه تان را؟ من با همین عقل کوچکم هم میدانم چرا نمیایی؟ نمآیی چون ما هنوز خسته نشده ایم. اگر تنها شدیم وی چت هست هنوز؛ وایبر و...
-
Appointed Day
جمعه 13 دی 1392 23:49
اگر بیایی حال همه ما خوب میشود /خودمان هم/ زلال میشویم ارباب راستی این جمعه کجا بودی ؟!! *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
-
بالحجّة
چهارشنبه 11 دی 1392 22:32
چقدر خوب شد، آری، نگاهتان به من افتاد همان دقیقه که چشمم، درست، کنجِ گوهرشاد بدون وقفه به باران، امانِ گریه نمی داد هزار تکه شد این من، به لطفِ آینه هایت چنان که باید و شاید، غزل غزل نشدم مست که دست من به ضریحت، در این سفر نرسیده ست من این نگاهِ عوامانه را نمی دهم از دست اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟ <برقعی>
-
بی انصاف نباش!
دوشنبه 9 دی 1392 11:04
-
من/ او :(
پنجشنبه 5 دی 1392 07:01
-
پادشاه فصل ها پاییز
پنجشنبه 5 دی 1392 05:33
و اما پاییز ... پاییز دوس داشتنی من تموم شد. همین
-
خ ا ن و ا د ه
شنبه 30 آذر 1392 23:36
از وفتی یادم میاد آدم مستقلی بودم. اکثرا کارای جانبی خونه به من سپرده میشد. شاید سخت بود اما بد هم نبود ؛ یاد گرفتم آدما را بشناسم و با هاشون کنار بیام. با اینکه بچه چهارم هستم؛ تو خونه قبولم داشتن و همیشه باهام مشورت میشد . اعتماد به نفسم هم خوب بود. تو مدرسه تقریین همیشه شاگرد اول بودم . دانشگاه رو اما دوس نداشتم ....
-
ذهن کاوی
دوشنبه 25 آذر 1392 22:57
امروز دستی به سرم کشیده شد که مدت ها بود نداشتمش. درست 28 سال. ازت ممنونم وبلاگی هست که اصلا دنبالش نمیکنم گاهی فقط بازش میکنم تا صدای ویالونش دیونه ام کنه و چه خوب این رسالت را انجام میده ... (ماهی طلا) یعنی واقعا باید امتحان هم بدیم؟ خدایا قلبم را آروم کن
-
نخ آخر
جمعه 22 آذر 1392 00:21
بسته ای که داشتم تموم شد... دیگه نمیخرم دیگه نمیکشم
-
سکانس آخر
پنجشنبه 14 آذر 1392 21:44
غمگینم. سرما خوردم حرف خوردم زخم خوردم.
-
شبگردی
دوشنبه 11 آذر 1392 23:59
دوشنبه 8 شب شهر کتاب/ شریعتی کافه پیانو را خریدم!!! فک نکنم حالا حالا ها بتونم بخونمش؛ واژه هاش را بالا بیارم احیانا اما خوبه که دارمش
-
باور
شنبه 9 آذر 1392 13:19
برتولوچی می گوید: چیزی به اسم دوست داشتن وجود خارجی ندارد، تنها اثباتِ دوست داشتن است که وجود دارد! و شمایی که ملاک تمام نتیجه گیری هایت رفتار و اعمال طرف مقابل است، و به هیچ کجایت نیست که در دل صاحب مرده ام چه می گذرد... چون دل را که نمی بینی، رفتار و اعمال را می بینی! مگر نه!؟ شما خودت در رفتار و اعمالت چه نشانه...
-
fake
دوشنبه 4 آذر 1392 23:28
همه ی اینایی که هر دو به یک اندازه همدیگه رو دوست دارن، فتوشاپ اند!!! همه این عکس های دو نفره لب دریا بی رحمانه دروغند!!!
-
Date 2
شنبه 2 آذر 1392 22:59
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخر آمیز...
-
ِDate
دوشنبه 27 آبان 1392 15:06
-
کشفیات
سهشنبه 21 آبان 1392 11:33
-
سادگی را دوس دارم :)
جمعه 17 آبان 1392 23:11
-
consciousness
شنبه 11 آبان 1392 12:20
-
من/او :)
سهشنبه 7 آبان 1392 13:37