سما

سما

چشم از آسمان بر نمیدارم، چیزی در زمین چشمم را نگرفت
سما

سما

چشم از آسمان بر نمیدارم، چیزی در زمین چشمم را نگرفت

آخرین ماه سال

ارش ساد را ننوشتم . بیشترین دلیلش قطع شدن اینترنت خونه بود. از شرکت هم فقط به زور به وبلاگ هایی که دنبال میکردم سر زدم. انقدی که انتظار میرفت قوی نبود. مخصوصا بازیگراش که بسیار جوان بودند و به نظر من بازیشون پخته نبود. سبک کلی گروتسک به نظر میرسید اما نواها به این سبک نمیخورد. به هر حال شب خاطره انگیزی شد.


اینروز ها چمبره زده ام روی آثار چخوف. فعلا باغ آلبالو


همیشه هم جنگیدن خوب نیست. گاهی باید بذاری دنیا کاره خودش را بکنه. امروز را  یادم میمونه . روز خوبی بود با M.M ( ادم ها گاهی شبیه اسم هایی میشوندکه برایشان سیو میکنی).


هنوز چطور نوشتن اینجا دستم نیومده. باید  یه نظمی به افکارم و نوشته هام بدم



تبلت خریدم


آرش ساد


 +  قیمت بالاش هم نتونست من را منصرف کنه! تازه 2 تا هم خریدم منتظرم با اشتیاق


اما هیچ کدوم از فیلم های فجر را نرفتم. آماری هم ندارم ازشون اصن. اینقدر ما به فرهنگ اهمیت میدیم

  


M.M

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سپیدی

برررررررررررررررررف!!! هورااااا


با خواهری و شوهریش میریم آبعلی به محض اینکه من کارو بپیچونم و بهشون بپیوندم.


تشکر نوشت: هوا شناسی مچکریم


دوست نوشت: زهرای عزیز که هر سال بچه ها را جمع میکردی واسه برف بازی میرم اونجا چند تا گوله برفی هم به نیت تو پرت میکنم تو بشین بچه داریتو بکن

این نیز بگذرد


از شیخ بهایی پرسیدند: خیلی سخت میگذرد،چه باید کرد؟ شیخ گفت:خودت که می گویی سخت میگذرد، سخت که نمی ماند. پس خدا را شکر که می گذرد و نمی ماند... 



پ. ن 1 : دیدی بعضی ها که یه کاری میکنن و خیلی تلاش میکنی ازشون گله مند نباشی طلبکار میشن. میگن آفرین ته معرفتیا! آخه قربون کودک درونت بشم که فقط خودشو میبینه اونم در لحظه؛ کی کم آورد و جا زد و قرارهامونو خط خطی کرد. کی بود رابطه را مثلثی که چه عرض کنم ذوزنقه ای کرد.... کاش یه کم انصاف داشتی عزیزم


پ.ن 2: آرومم ...اما دلتنگ


پ.ن3: باشگاه ثبت نام کردم بالاخره

Today

امتحانام تموم شد. امروز 9 ساعت تو راه بودم. 2 تا نمره بالای 18 که تا اینجا گرفتم از کدوم شب بیداریا نتیجه شده که خودم یادم نیست. یعنی اشتباهی شده

تکمیل ظرفیت کرج قبول شدم اما من همچنان به انصراف دادن کلهم فکر میکنم.بهر حال پرونده اراک پیچیده شد؛ پرونده دانشگاه را ندانم هنوززززززززم.

راه 4 ساعته ؛ فیلم دیدن با بچه ها؛ خوراکی خوردن و حرف زدن با دوستایی که خیلی زود خودمونی شدیم عالمی داشت واسه خودش


خسته ام. خیلی

دلتنگم


دنیای این روزای ما



اینجا سرزمین واژه های وارانه است.

جایی که گنج, جنگ میشود و درمان نامرد.

قهقه هق هق میشود

اما

دزد همان دزد است و گرگ همان گرگ

و اینجا

هنوز درد ؛ درد است...



 پ.ن1: خوبم... بهتر از اونی که انتظار داشتم.

پ.ن2.: مخاطب جان ؛ اینکه اصرار داری واسه همه پست های خونده و نخونده کامنت بذاری با شماست اما اینکه حس کنم مشکوکی و زیاد مجازی نیستی با شما نیستااااااا. تایید نمیشه نظراتتون تا آدرس میل یا وب بذاری

Xiǎng jiā

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.


I came in like a wrecking ball
I never hit so hard in love
All I wanted was to break your walls
All you ever did was wreck me
Yeah, you, you wreck me