سما

سما

چشم از آسمان بر نمیدارم، چیزی در زمین چشمم را نگرفت
سما

سما

چشم از آسمان بر نمیدارم، چیزی در زمین چشمم را نگرفت

این قرارمون نبود!

                          



                                       

 برزیل 1- آلمان7

I am Ezra


بدنم درد میکنه. همه ماهیچه هام گرفته. یک شنبه باشه و مجبور باشی بیای سرکار خیلی زور داره. انقدی ناپیدا شدم که بچه ها حس کردن و یهو 12 شب اس میاد اگه زنده ای خبر بده. زنده ام اما فقط همین... من هنوز دارم امتحان میدم . متفکرین غربی همشون خرن از افلاطون گرفته تا آرنولد و هنری جیمز عزیز... خونه وحشتناکه... هنوز تی وی نداریم و هیچ پرده ای نزدیم. همه چیز خوبه اما؛حتی خودم را بیشتر دوس میدارم این روزا؛ فقط آی استیل دو اسموک.

برای جلسه فردا هیجان زده ام. چقدر خانم بهاری را دوس دارم. نه فقط اونو که تک تک بچه ها رو . جو کلاس رو. چقدر خوشحالم که جشن  به خاطر امتحان های لعنتی کنسل نشد و چقد همه بچه ها ؛ همه همشون ماه بودن ... بیشتر از وظیفه ایستادن.خوشحالم که جزیی از این گروه هستم...

تا آخر هفته دیگه امتحانی نیست؛ خونه مرتب میشه و دوستام را میبینم فقط میمونه سفر که چرا میترسم ازش؟... حتی نمی خوام استخاره بگیرم ... حداقل الان

فریبا چه میکنه؟ ... الان بهار چقدی شده؟... تازگی چه نمایش به درد بخوری اجرا شده که از دستش داده باشم؟ ... دلم حرم میخواد. کاش برم قبل رفتن





وقتی چیزی را سخت حس میکنی، حتما هست.


:|


وقتی نظر تی. اس.الیوت را راجع به  "distance  perspective "میخوندیم ، ذهنم همش پی کلمه  " تشبث " میگشت...


keep urself away from all others, be aware of them but do not repeat them . stop being united with which was previous.so do not judge                  

تماما مخصوص


برایم مسجل شده بود که در آن دوره زندگی ام او کسی نیست که من میخواهم، من کسی هستم که او میخواهد و در به در دنبال این است که من را اسیر و رام خودش کند/ از اسارت بیزارم/ دنبال بهانه ای میکشتم که به غار تنهایی ام پناه ببرم/ اما این دختر مهربان است، خوشگل هم/ با یانوشکا میتوانستم خودم باشم حتی اگر اسب باشم، ژاله اما رامم میکرد/ من عشق میخواستم و او زندگی کردن با من را


میدانم که همش زیر سر آن دختر پیانیست است که قابت را دزدیده/ من ده سال منتظرت بودم بی انصاف/ اگر قدم به بلندی او نیست میتوانم کفش پاشنه بلند بپوشم عباس/ پیانو زدن یاد میگیرم


از سفر بیزارم/ چرا یاد نگرفتم نه بگویم/ تو فکر میکنی وقتی برگردی باز هم همین آرامش و گوشه خلوتت را داری/ اگر یک بار دیگر زندگیت بیفتذ توی تلاطم و همه چیز زیر و رو شود چه میکنی؟


بوی ماندگی سیگارخیلی وحشتناک است/ اجازه نداری اینجا سیگار بکشی/  چرا ترک نمیکنی/ میرزا عبد اله یک چک میخواباند زیر گوشم, سیگارم پرت میشد توی خیسی پیاده رو

ادامه مطلب ...

نیا باران!!!

 

نیا باران!!!

زمین جای قشنگی نیست؛ 
من از جنس زمینم خوب میدانم، 
که:دریا، جدّ تو؛ ماهیِ بیچاره را در تور ماهیگیر گم کرده... 
نیا باران!!!
زمین جای قشنگی نیست؛ 
من از جنس زمینم خوب میدانم، 

که گل در عقد زنبور است، اما یک طرف سودای بلبل؛ یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست میدارد... 



*اللهم عجل لولیک الفرج*

m like mum


امروز به عادت هر سال گل خریدم 

چند ساله اما ربان گلهام تک رنگ شده/ سیاه سیاه


سخت دلتنگ آغوشت  هستم؛ مامان.

Who Care ?


باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که تو را به وقت هایی که می داند خوب نیستی و حوصله نداری بخنداند و امیدوار کند و حواست را پرت کند و به یادت بیاورد که هر چقدر هم که اوضاع بد است اما یکی یکجایی هست که هنوز دوستت دارد.. باید یکی باشد که ببینی که چقدر برایش مهم است همین یکذره بهتر و بدتر شدن هات... باید یکی باشد که نسپاردَت به امان زمان که بلکه خود به خود خوب شوی خود... باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که دو دقیقه حتی زودتر خوب شدن حالِ دلت را ببیند... باید یکی باشد که ببینی چقدر برایش فرق می کنی و چقدر بلد است تو را و چقدر حواسش به تو جمع است... باید یکی باشد که به یادت بیاود که برای یکی فرق داری. باید آدم برای یکی فرق داشته باشد، فقط برای یکی؛ و اگرنه دنیا سراسر ترس و وحشت است...! و اگرنه از بالا که به زمین نگاه می کنم همه مان یک مُشت در شلوغی بی پناه و بی اهمیت رهاشدگانیم که به هیچ کجای جهان برنمی خورد هر بلایی هم که سرمان بیاید... باید یکی، فقط یکی، اهمیتِ بود و نبود ما را به یادمان بیاورد که هنوز برای یکی، فقط برای یکی، چقدر مهم ایم!... باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که به دست آورد دلت را...

لیلی / مجنون



تو شروع شادی و لحظه پایان غمی

نیمه گمشده من، نه زیادی، نه کمی
تو نگاهت به تموم آرزوهام میرسم
یه فرشته از بهشتی
که تو سرنوشتمی

تو فقط لیلی باش، دل مجنون با من
گذر از این هفت خوان
سخت و آسون با من
لحظه های شادی، همه شون مال تو
غم اگه پیدا شد، تو نترس، اون با من



این شعر را امروز صب اتفاقی خوندم و به دلم نشست. لیلی بودن همون جهاد زیبای زن در سنگر خونه اس؛که اگه به خوبی انجام شه آرامش خانواده را تضمین میکنه...  نباید کار آسونی باشه اما قطعا جواب میده... همممم لیلی بودن... خیلی چیزها را شامل میشه. ناز و دوس داشتنی وآرام بودن. رام و مطیع بودن در عین باوقار و محترم بودن . آراسته و دلفریب بودن در حالی که حیا فراموش نشه. همراه بودن و شیدا بودن. همه اینا علاوه بر  اراستن خونه و هزار تا نکته ظریف خونه داری میتونه ارامش و عشقی  به مجنون بده که از هفت خوان های زندگی گذر کنه.


پ. ن : یادم باشه  تعز من تشاء و تذل من تشاء




گاهی حتی چند تا کلمه واسه مصمم شدن کافیه!